طنز سیاه !!!

بخند ولی بعد فکر کن !!!

طنز سیاه !!!

بخند ولی بعد فکر کن !!!

بغض

بعضی وقت ها بعضی حرف ها محدود میشوند به انتهای حنجره که نه میشود آن را داد زد نه قورت داد ! واژه آشنایست این بغض که این روز ها حتی نمی ترکد !

آرزو

بعضی از آرزو ها تاریخ مصرف دارن تموم که شد باید فراموشش کرد ولی من جزو اون دسته هستم که دوست دارم مسموم شم :|

قاصدک

برای قاصدک مسیر وزش باد تفاوتی ندارد . پر پر شدنش جزو نوستالژی های وجودش است !

مخاطب خاص

یه عمری نه مخاطب خاص پیدا کردیم نه مخاطب خاص شدیم . فقط مخاطب خاص اینو اونو دیدیم و نفهمیدیم کی به کیه ؟ چی به چیه !

فضا سازی

بعضی وقت ها ساختن یه فضای بزرگ تو یه لوکیشن کوچیک حس خوبی به آدم میده

تلاش

هر چقدر هم سعی کنی خوب باشی انتظار خیلی ها رو نمی تونی براورده کنی !

الکی

همیشه الکی بخندید - حرف های بی مزه و مسخره بزنید - الکی نشون بدید سر حالید . شاید کمی فهمید که چقدر داغونید !

4 پایه

به اوج میرسم اگر چهار پایه ای کوچک زیر نردبانم باشد !

تقلب

به همان اندازه که میتوان یک مساله را پیچیده کرد به همان اندازه نیز می توان آن را ساده کرد ! حتی با تقلب !

لذت

کاش یه شرایطی پیش بیاد آدما از بدترین چیزا لذت ببرن و از بهترین چیزا متنفر بشن ! ( بی دلیل )

بی ربط

امروز عمیق ترین نگاه حسرت آمیز رو به حسرت انگیز ترین چیز دنیا کردم !


-----------------

پاورقی :


100% خودشم فهمید

جمعه

جمعه که میشه احساس می کنم یکی این دل صاب مردرو میگیره یه فشاری میده آدم دیونه میشه !

هیچی هم کار ساز نیست !

نمی دونم از سر دلتنگیه یا تازه تازه می خواد دلم تو آینده دلتگ یکی دیگه بشه !

وقت کمه !

بعضی وقت ها به بعضی آدم ها فکر می کنی که می دونی لحظه ای به فکرت نیستن ! نگرانشونی ! غصه می خوری ! اه می کشی ! اما اونا فقط وقتی می بیننت با یه سلام خشک خالی که شاید حتی اون هم از روی اجبار بوده !

مشکل می دونی کجاست ! آدما هیچ وقت به دور و ور اونطوری که باید و شاید نگاه نمی کنن ! چیزایی رو که باید ببینن رو نمی بینن ! چیزایی که ارزش فکر کردن نداره رو بزرگترین مشکل برا خودشون درست می کنن !


بیشتر دقت کن ! بیشتر فکر کن ! وقت کمه !

بود و نبود

مثل روزای تکراری هر روز دختری زیبا با شکل و شمایل جالب از جلوی محل کارم رد می شد . همیشه جوری بود که انگار آسمون دهن باز کرده و هرچی مشکلات هست رو سرش خراب شده . با قدم های تند در حال حرکت بود . به من که نزدیک میشد نمی دونم قلب من بود که یک دفعه می ایستاد یا اون سرعتشو کم می کرد . آروم لبخند میزد و رد می شد و منم در جوابش لبخندی باهاش معامله می کردم . پولی تو کار نبود ولی انگار یه بانک با تمام پولاش رو یه جا به آدم دادن . پولایی که هیچ وقت مال تو نیست و نخواهد بود

هر روز کار ما همین بود . یه روز نمی دیدمش انگار اون روز یه چیزی ناقص بود . حسی در کار نبود . عشقی در کار نبود هرچی که بود بد چیزی بود که ذهن منو به خودش درگیر کرده بود . پکی عمیق به سیگارم زدم و به دودش نگاه کردم مثل نگاهی که بعد از رد شدن اون دختر از جلو دیده هام می شد ! آروم آروم تو هوا محو می شد .

چند روزیه نیست و از اون روز دیگه سیگار نمی کشم ! شاید نبودش بهتر از بودنشه !!!

حس بد

چه حس بدیه بابای آدم بهش تیکه بندازه ادم بخواد پاشه خفش کنه ولی نتونه !


-------------------

جوان با ادب به این میگن دیگه !  


بابا به خدا انقدر تیکه آماده دارم که اگه بگم قلف میکنی ! نپیچ به پر و بال ما !!!